حتی یه نفر ؟
نظر بزار.. فکرش نکن !
میگن تو جهنم هر دفعه میری دستشویی، جای شیر سرد و گرمش به صورت رندم عوض میشه :|
پ.ن : ممنون از کسایی که تو این دو سال وبلاگ نویسیم همراه نوشته هام بودن.. جمع صمیمی ای تشکیل شده بود که همیشه از بودن توش لذت می بردم.. روز اولی که اینجا رو ساختم هدفم این بود که بخندونم! الان که نگاه می کنم می بینم من بیشتر از حرفا و شوخیای شما خندیدم !
همیشه با خودم فکر میکردم که ایرانی ها با همه ی مشکلاتی که دارنٰ،شاد ترین و شوخ ترین انسان های روی زمین هستن! الان دیگه مطمئن شدم :)
یه روز بر میگردم به نت.. اونایی که تو خبرنامه عضو باشن از اومدن دوباره ام با خبر میشن..
با خواهر زادم داشتم اسم فامیل بازی می کردم ، بازی با میم بود، ماشینو نوشته "مدل بالا" :|
میگن بعد از قیامت، جهنمیایی که اصلاح پذیر نیستن رو تبعیدشون میکنن ایران :)
پ.ن : شرمنده بابت تاخیرای زیاد، با اجازه از این به بعد کامنت هایی که واقعا نیازی به جواب ندارن رو جواب نمی دم، امیدوارم ناراحت نشه کسی :)
یه رفیقی هم دارم... وقتی من زنگش می زنم، حال و احوال بقالی سر کوچمون هم میپرسه، اونوقت اگه خودش زنگ بزنه، كصافط سلام هم نمیکنه :|
امیدوارم خوشتون اومده باشه ... لطفا همه قسمت های ترولو و مرور کنید و تو نظر سنجی شرکت کنید !
به مناسبت دو سالگی وبلاگ ادامه ی خاطرات خدمتم رو نوشتم.. امیدوارم خوشتون بیاد.
+14
یه قیافه ی حق به جانب گرفته بود، اونجوری که با نگاهش داشت به عقل، مخ، مخچه و کلا خوار مادر مغز آدم فحش میداد. به حرف همه می خندید و حرف دیگران ناتمام مونده؛ از خودش نظریه میداد !
یه نصف لیوان آب خورد، تهشو ریخت پا گلدون. درسته.. جا داشت مثل قبل یه عرض اندامنی کنه و خودی نشون بده! گفت آب نعمته.. نباید بریزید دور... گفتم اخوی، اگه ریخته بودی دور لااقل گل مصنوعی رو به گــ..ا نداده بودی
:|
( با عرض شرمندگی کامنت ها بعدا تائید می شوند)
میگن تو جهنم هر اس ام اسی که می فرستی، یه نسخه رونوشت ازش برا مامانت هم میره :|
به بیان صریح تر تو جهنم از اس ام اس استفاده نمیشه :)
پ.ن : بچه ها بابای «خانم گل» حالشون خوب نبوده متاسفانه، بیمارستان بستری شدن.. حتما واسه سلامتیشون دعا کنین..
تا حالا دقت کردین همه ی دستشویی ها٬ زیر مجموعه ی دنیا محسوب می شن؟
واقعا باعث خوشحالیه که روزی چند بار تو دنیا می ..ینیم !
همکف نوشت: ترول سریالی همچنان ادامه داره...
فردا صبح زود امتحان دارم... کی حوصله ی سرویس نشستن داره؟ :|
خواهرم اینا یه پارس دارن یه پیکان قراضه! بهش اس ام اس دادم :
فردا ساعت 7 صبح ، صبحانه خونه ی ما دعوتین !! با پژو پارستون بیاین :)
یعنی تابلو که هیچ، بیلبوردم اصن :|
با این قیافه اش داره می گه، میخوام یکی رو پیدا کنم عاشق خودم بشه نه قیافم:| برادر شما با این قیافه میتونی تو ارباب حلقه های 1، 2 و 3 ایفای نقش کنی اونم بدون گریم ، زر نزن لدفن :|
سه زمان حرفت رو بلند و رسا بزن ! اول هنگام دفاع از حق مظلوم ، دوم هنگام ابراز علاقه به معشوقت و سوم هنگام رساندن تقلب به برادر دینیت :)
پ.ن : اونایی که پستو می خونین ولی نظر نمیدین! نظر نمی خواین بزارین عیب نداره ولی کامنت های بچه ها رو از دست ندین، خیلی جالبن ! ممنون.
ادامه دارد...
ادامه دارد...
پ. ن : قسمت اول تکی هستش، اگه متوجه ش نشدید جواب کامنتها رو بخونین.. !
پ.ن : هفتم آبان، روز بزرگداشت کوروش بزرگ خجسته باد..
میگم اگه 1 درصد ما رفتیم بهشت، بعد مخترعین کامپیوتر و اینترنت رو انداختن جهنم، اونام راضی نشدن اختراعاتشون اینور استفاده بشه، اونوقت چه غلطی بکنیم؟؟ میذارن خودمون داوطلبانه بریم جهنم؟
آرایشگر بی شعور همچنان که کله ی ما رو می تراشید، فوتبال رو هم می خواست ببینه! تلوزیون سمت راست مغازش بود، اینم برا اینکه بتونه ببینه هی میومد طرف چپ من ..! کل وقتشو رو طرف چپم کار کرد..! الان طرف چپمو ببینی، انگار موهای الیزابت دوم رو اصلاح کردن، اون ور سمت راستو ببینی انگار پشم گوسفند چیدن :|
پ.
ن. : با توجه به تجربیات گذشته، پیش بینی میشود خوانندگان به قسمت گوسفند و
ارتباطی که بین اینجانب و ایشان برقرار شد، علاقه ی ویژه ای نشان بدهند.
دوران دبیرستان...
به یکی از بچه های مدرسه گفتم از کی با این یارو محمد آشنایی؟ گفت خیلی وقته.. یادمه از وقتی هنوز تو جوانه ی گندم بودیم دوست بودیم با هم :)
چند هفته پیش از حادثه... یکی از معلم ها : «جوانه ی گندم» باعث افزایش اسـ.پرم سازی تو مردها میشه..!
سئوال امتحانو سر کلاس می گفتن، این یادش نمی موندا.. جانور :|
یه دختره اومد مغازه. تشنش بود، شیشه آبو بهش دادم گفتم از کمد اونطرف لیوانو بردارین .. رفت برداشت. به لیوانه بدجور نگاه می کرد! بنده ی خدا خیلی وسواس داشت میترسید لیوانه تمیز نباشه. خلاصه مام شرایطو دیدیم، بهش گفتیم مطمئن باشید تمیزه، خودم همیشه میشورمشون. ولی اگه می خواید می تونید خودتون دوباره از اونجا بشورید. روش نشد بره بشوره، از طرفی خوب تو این گرما قشنگ تشنش بود، با دودلی آب خورد.
چشمتون روز بد نبینه دقاقی بعد، یکی از رفقامون از راه رسید. رفت از همون کمد یه لیوان برداشت، آبو خورد و لیوانو همین جوری بدون اینکه بشوره دوباره گذاشت تو کمد :|
دختره با دیدن صحنه نزدیک بود وحشی بشه اصن :دی
یادمه
چند سال پیش رفته بودیم اردو، یه خونه ی بزرگی بهمون دادن که یه دستشویی
بیشتر نداشت. تازه رسیده بودیم و همه جلو دستشویی صف بسته بودن. یه ده دقیقه
ای تو صف منتظر مونده بودیم که یهو یکی از بچه ها از راه رسید، صف طولانی رو دید و گفت:
چقدر شلوغه؟؟ این چه وضعیه؟ من که سیر شدم :|
گفتم مگه قرار بود چیزی بخوری؟
جمعیت جوری ترکید که نصفشون از دستشویی رفتن فارغ شدن :)